کوهنوردی عشق است،باور است.عشق به طبیعت،سر تعظیم فرود آوردن در مقابل عظمت
و استواری کوه و خالق آن.در کوهنوردی رقابت معنی ندارد.هرچه هست رفاقت است،همراهی است.
به داد هم رسیدن است و...

در کوهنوردی از مشوّقها خبری نیست،کف زدن و سوت زدن معنی ندارد و سراسر نیرو و کشش درونی
است که انسان را به سمت آن می کشاند.در کوهنوردی رتبه و مقام و سکو معنا ندارد بلکه عروج است به سمت قله های بهترین ها.چشیدن لذت صعود فقط و فقط در قله و در اوج معنای واقعی دارد.وقتی از بلندی به پایین نگاه می کنیم همه چیز را کوچک می بینیم.چیزهایی که در پایین ما را به بند می کشند در بالا توسط ما به بند کشیده می شوند.چیزهایی مثل غرور،تکبر،خود بزرگ بینی،عدم رعایت حقوق دیگران و ...همه در کوهستان و در بالا معنای خود را از دست می دهند .

گوئی زندگی در بالای کوه معنای واقعی خود را می یابد.زندگی در پایین آن گونه که می خواهیم نیست اما در بالا زندگی به آن گونه که باید باشد هست و این حقیقت زندگی ماست.در کوهنوردی حرکت جسم و روح توامان صورت می گیرد ودر قله هردو با هم حضور می یابند.ما با این حقیقت زندگی می کنیم.
در کوهنوردی از لابی گری و مسائل پشت پرده و زد و بند ها برای رسیدن به هدف خبری نیست.هرچه هست عشق است ،باور است و در یک کلام زندگی است از نوع حقیقی.

در کوهنوردی هزینه زمین ورزش و تاسیسات مربوطه مطرح نیست.زمین ورزش آن کوهها و تاسیسات سرمایش و گرمایش آن کاملاًطبیعی هستند و مسئول تاسیسات نیز خداوند تبارک و تعالی می باشد که به بهترین وجه آن را مدیریت می نماید.

با این اوصاف معنای واقعی عشق را می توان در کوهستان و در کوهنوردان جستجو کرد.پس کوهستان عشق است و کوهنورد عاشق واقعی.
یادداشتهای شخصی عیسی گلپور